محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره

محمد مهدی بهترین هدیه خدا به ما

کمی با محمدمهدی

1392/6/21 11:08
نویسنده : مامان شیما
504 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان این روزا حسابی شیطون شدی، همش دوست داری بغل باشی. وقتی نشستی یا دراز کشیدی همین که کسی از کنارت رد شه دست و بال میزنی و ادای سرفه در میاری که بغلت کنن. اصلا تنهایی رو دوست نداری و حتما باید یه نفر کنارت باشه.

 

وقتی بابایی میخواد بره سر کار حتما باید اول شما رو ببره تو پارکینگ یه دور بده بعد بره وقتی از سر کار بر میگرده هم همینطور. آخه وقتی حاضر میشه شما کاملا متوجه میشی و دست و پا میزنی که بری بیرون.

سی دی زبانت خیلی دوست داری اما فقط واسه نیم ساعت، زود خسته میشی و دوست داری تغییر وضعیت بدی.

شکر خدا غذا خوردنت خیلی بهتر شده، معمولا هر روز فرنی و سوپ می خوری و روز در میون هم نصف زرده تخم مرغ و آب سیب و هویج و کمی موز. گاهی آب خورشت هم بهت میدم.

از بین چیزایی که میخوری آب خورشت و آب میوه رو بیشتر از همه دوست داری.

 

 

شبا خیلی خوب میخوابی، معمولا از حدود ۱۰ شب میخوابی تا ۸ صبح. دوباره ۱۰:۳۰ صبح تا ۱۲ ظهر و بعدازظهر هم از ساعت ۲:۳۰ تا ۴. گاهی اوقات بین ساعت ۶ تا ۷ بعد از ظهر هم یه کوچولو میخوابی.

شب تا صبح ۳ یا ۴ بار واسه شیر خوردن بیدار میشی.

تو خواب راحت به هر دو طرف میچرخی.

عاشق بچه ها و بازی هستی. وقتی میریم پارک خیلی میخندی و با بچه ها ذوق میزنی. کلا دوست داری همه باهات بازی کنن وقتی دور و برت شلوغه خیلی خوشحالی.

خونه مامان جون

از ۵ماهگی دوست داشتی بشینی و منم زیاد مخالفت نکردم اما زود درازت میکردم آخه میترسیدم کمرت درد بگیره، اما الان راحت میشینی و با اسباب بازیات بازی میکنی.

از بین اسباب بازیا خرسی و جغجغه نارنجی و لگوهات خیلی دوست داری. کنترل دیجیتال و دی وی دی رو هم خیلی دوست داری.

محمدمهدی تو کالسکه داخل مترو(بسوی حرم مطهر)

 

 

زیاد دوست نداری تو روروئک باشی و زود میخوای بیای بیرون.

۱۳شهریور واسه اولین بار خاله مریم موهات کوتاه کرد. ممنون خاله جون. آخه موهات خیلی بلند شده بود مخصوصا قسمت بالای سرت.

اتاقت رو خیلی دوست داری و وقتی وارد میشی یه لبخند میزنی که من عاشقشم.

 

چایخانه امید(طرقبه)

یه خورده هوا خنک بود واسه همین یه دست لباس دیگه تنت کردم. فدای لبای همیشه خندونت بشم

 

یکی دیگه از کارایی که میکنی و من یه کم نگرانشم اینه که شصت پاتو میخوری آخه کثیف مامانی. حتی وقتی نشستی اینقد خم میشی رو زمین که بهش برسی. البته چند روز اخیر کمتر شده.

صداهای   آغو   دد    بووو    گاااا    اووو    در میاری.

      محمدمهدی در باغسرای رویا(جشن عروسی)

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)