محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

محمد مهدی بهترین هدیه خدا به ما

16 و 17ماهگی

1393/5/19 12:21
نویسنده : مامان شیما
434 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

ببخشید مدت طولانی واست ننوشتم. آخه حسابی درگیر بودم. اما الان جبران میکنم.

خردادماه به خاطر دفاع پروپوزال بابامحمود و همچنین عروسی عمو امید(دوست بابا) تصمیم گرفتیم 3نفری بریم تهران. بابامحمود هم ماشین دوستش رو قرض گرفت و 19خرداد به سمت تهران حرکت کردیم. عقب ماشین رو هم حسابی آماده کرده بودیم و پتو پهن کرده بودیم که شما حسابی راحت باشی البته با کلی اسباب بازی.تصمیم داشتیم محل اقامتمون خانه معلم باشه.

قبل از سفر رفتیم حرم امام رضا(ع)

اینو از کجا دیدی نمیدونم؟!!!

وقتی رسیدیم تهران هوا خیلی گرم بود و خانه معلم هم جا نمیداد تا اینکه بابا به یکی دیگه از دوستاش زنگ زد و ایشون هم لطف کردن و منزلشون رو که سمت جنت آباد بود در اختیار ما گذاشتن. روز اول شما حسابی مامان رو اذیت کردی و هیچی نمیخوردی. یه خورده گرما زده شده بودی. اون شب رفتیم برج میلاد و حال و هوامون عوض شد.

اما از روز بعد شما گل پسر خوبی شدی. هر روز صبح بابامحمود و عمو حمید میرفتن دانشگاه و من و شما هم خونه بودیم و بعداز ظهر هم 3تایی میرفتیم بیرون و خوش میگذروندیم.

21ام هم عروسی عمو امید بود که کلی بهمون و مخصوصا شما خوش گذشت. چون هرچی دلت خواست تو باغ قدم زدی و از هوای خوبش استفاده کردی. ضمنا از اونجا نینای هم یاد گرفتی و وقتی دست میزنیم دستت رو به حالت رقص تکون میدی.

فانوس هم از دست تو در امان نیست آخه فضولی تا چه حد؟!!

 

یه روز بعد از ظهر هم شما رو بردیم سرزمین عجایب که واقعا عالی بود و کلی به شما خوش گذشت.

از بین همه، این وسیله رو از همه بیشتر دوست داشتی چون واقعا ماشین بود!

 

پسرم اینقد حرفه ای شده یه دسته میرونه، بله اینجوریاست

کلا عاشق وسایلی بودی که مثل ماشین فرمون داشته باشه و شما رانندگی کنی.

تا اینکه 26ام بود که بابامحمود با سلامتی و موفقیت دفاعش رو انجام داد و فردا بعدازظهر حرکت کردیم سمت مشهد.

پارکینگ خونه دوست بابا

فدات بشم که خوابت میاد عزیزم

 

29خرداد بود که مامان عزیز عمل کیسه صفرا داشت و این عمل هم ماجراهایی داشت و هممون خیلی خیلی اذیت شدیم تا اینکه حدود 2هفته است که حال مامان عزیز هم خیلی بهتر شده. خدایا شکرت

از 2هفته پیش هم باز حال شما زیاد خوب نبود. دوباره به شدت بدغذا شده بودی و گاهی هم به شدت بالا میاوردی. یه بار بردیمت مطب دکتر قربانیان(نزدیک خونه) که ایشون بهت رانیتیدین داد و گفت نگران نباشین خوب میشه. اما هنوز حال شما خوب نشده بود و منم خیلی غصه میخوردم و گریه میکردم. تا اینکه دوباره دوشنبه 13مرداد بردیمت کلینیک چک آپ تغذیه بیمارستان رضوی و اونجا قد و وزنت رو اندازه گرفتن و دکتر گفت احتمال زیاد شما کمی سرماخوردی و بچه ها وقتی سرما میخورن لوزشون ملتهب میشه و علت بالا آوردن هم همین بوده و هیچ مشکلی نیست و همه چیز نرماله. شکر خدا از اون روز به بعد حال شما خیلی بهتر شده.

راستی تو 40روز اخیر 4تا دندون آسیاب با هم درآوردی که علت بدغذاییت هم به احتمال زیاد همین بوده.

وزنت 11.600 و قد ایستاده هم 81

خلاصه 2ماه اخیر مامانت حسابی درگیر بوده وبا اینکه یه لحظه ازت غافل نمیشدم اما وقت واسه نوشتن نداشتم.

از شیرین کاریات بگم واست:

صدای کلاغ و پیشی و هاپو و گاو رو کامل میگی.

یه شب موقع خواب در حالیکه کاملا تاریک بود گفتی دند منم گفتم مامان دند چیه؟ دستتو گذاشتی رو لپت و گفتی دند منم بهت گفتم مامان دندونت چی شده؟ گفتی اوخ   الهی بمیرم که اینقد درد داری عزیز دلم

مفهوم کارت عابر و پول رو کامل درک میکنی و خیلی دوست داری کارت دست شما باشه. ازت میپرسم با کارت چی بخریم؟ میگی: به به

اصلا و ابدا بلد نیستی خودت بازی کنی و این اتفاق فقط برای مدت خیلی کوتاه میفته. به محض اینکه من پامو تو آشپزخونه میذارم میای و میگی بغل بغل........

هنوزم عاشق بازی قایم باشک هستی اما به سبک خودت!!!!

به محض اینکه یه آهنگ میشنوی سرت رو جلو عقب میکنی و دست میزنی و اگه خونه باشیم از من میخوای باهات همکاری کنم اصلا از بابا چنین توقعی نداری و اگه تو یه جمع باشیم حتما حتما همه باید دست بزنن و خوشحالی کنن و اگه کسی همکاری نکرد میری جلوش و دست میزنی که یعنی توام با ما باش!!!

خدا نکنه تبلت مامان رو ببینی دیگه ول کن نیستی. همش میگی بایی(بازی) میپرسم چی بازی؟ میگی پوه!!!! خیلی خوشت میاد که پوه حموم میکنه یا غذا میخوره. دوست داری من بازی کنم و شما نگاه کنی و گاهی هم یه سیخ بزنی!!

عاشق بیرون رفتن و ماشین سواری و پارک و تاب بازی هستی. کلا احساساتت خیلی قوی هست و خیلی خوب هم بروز میدی.

وقتی هم بیرون میری همش دنبال ماه هستی. آخه تازه کشفش کردی.

از کلمه هایی که میگی: مامان-بابا-خاله-دایی-عمه-عمو-احمد-عباس(عبا)-نی نی-قند-چایی -پنکه-مو-آقا-خانوم(آنوم)-بالا(با)-پایین(بایین) -بازی(بایی)-باز(با)-ریخت(ییخت)-افتاد(تاد) -به به-قان قان-کارت-پارک-تاب تاب-ماه-انگور-آینه-حلقه(حقه)-توپ-بادکنک(با)-الله اکبر(اَکَ)-حموم-آبه-عروسک لاک پشت(لاکی)-کفش(کَ)-کالسکه(کا)-سی دی-گل-برق(سیم برق رو که ببینی میگی)-درست(دُدُ)مثلا پیچ گوشتی برمیداری و میری ماشینت رو درست کنی میگی.

کلا خیلی حرف میزنی و تقریبا بیشتر کلمات رو میتونی بگی که شاید من از قلم انداخته باشم.

از بین اسباب بازیات هم ماشین ها رو بیشتر از همه دوست داری.

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)