عقیقه
در تاریخ 1391/12/24 ما گوسفندی را قربانی کردیم و با دعوت از فامیل و دوستان در مرکز رفاهی فنی حرفه ای یک مهمونی گرفتیم. محمد مهدی اون شب پسر خیلی خوبی بود و به هر کسی میگفتیم بعضی شبها اذیت میکنه باور نمی کردند من و همسرم نمی تونستیم از غذا بخوریم زیرا قربانی جهت عقیقه بود. در ضمن اون شب تو گوش محمد مهدی پسرخاله همسرم که روحانی بود اذان و اقامه گفت هر چند که روز اول ترخیص از بیمارستان خودمون گفته بودیم.
از خدای مهربون میخوام همیشه حافظت باشه عزیزدلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی