ده ماهگی و اولین شب یلدا
سلام نازنین پسرم امروز 10ماهت تموم شد عزیزکم. خدا رو هزاران بار شکر ببخشید که یه مدت نتونستم بیام گل مامان آخه خیلی گرفتار بودم. جابجایی خونه خودش یه پروژه بزرگ و سخت بود آخه هم هوا سرد بود هم تو کوچولو بودی. از وقتی شروع به جمع کردن وسایل کردم فقط وقتایی که تو خواب بودی میتونستم یه کم کارکنم اما بعدش که تو بیدارمیشدی دیگه نمیذاشتی البته بعضی وقتا هم جلو سی دی میذاشتمت اما خیلی نگران بودم آخه روزی چند ساعت جلو تلویزیون بودی واسه همین الان دیگه واست نمیذارم. تا بالاخره روز جابجایی فرا رسید و من و بابایی تا ساعت 6 کلاس بودیم و همون شب که تو خونه مامان عزیز بودی خونه رو جابجا کردیم البته یک سری وسایل موند که کم کم آوردیم. اما به هر سه ...
نویسنده :
مامان شیما
21:30